سه نما = سینما

می گویند که سینما از سه پلان تشکیل شده است؛ نمای اول به عنوان نمای افتتاحیه از «موضوع ، شخصیت و اتفاق» حرف می زند. نمای اول فضا را آماده می کند برای نمای دوم تا در آنجا کشمکش به وقوع بپیوندد و نمای دوم از نمای قبل خود الهام می گیرد تا حرکت کند و پس از اینکه اتفاق ها به بحران تبدیل شد نمای سوم شکل می گیرد تا نتیجه ی مورد نظر بدست آید و فیلم به پایان برسد. اگر نمای سوم نباشد، سینما در هر روایت یا ضد روایت به پایان خود نمی رسد و اگر نمای دوم هم نباشد ، نمای سوم نمی تواند کامل شود. این سه نما را می توان وسعت داد تا جایی که هر فیلمی با هر زمانی به سه بخش یا مجلس تقسیم شود، «شروع، میان و پایان». وقتی این سه بخش یا سه مجلس مفهوم سینما پیدا می کند که جوهر فکر و اندیشه باشد، اما در زمان حاضر که سینما متحول شده است هنوز دیدگاه هایی وجود دارد که تصور می کنند سینما یعنی یک قاب عکس. با آنکه می توان از یک عکس، ایده، موضوع و یا طرحی برای فیلم خلق کرد اما با توجه به سیر حرکت تصاویر برای بیان موضوع، این قاب عکس ثابت نمی تواند سینما باشد. آنانی که می پندارند از کنار هم گذاشتن عکس هایی که گرفته اند می توانند فیلمی بسازند کمی با خود اندیشه کنند. شاید به راز تصاویر ناب که از فکر و اندیشه ناب تراوش کرده است پی ببرند، البته اگر در این توهم نباشتد که دغدغه ی سینما دارند بی آنکه برای این هنر-صنعت تصاویر نابی بر پرده سفید نقش زده باشند

این روزها همه منجی سینما شده اند و از کوچه و بازار صداهایی به گوش می رسد برای پیشی گرفتن از همدیگر. نسخه هایی می پیچند و سعی می کنند که هر کس نسخه رنگین تری که حتی به جای بدست آوردن بینایی کور هم می کند، عرضه کند تا از این قافله عقب نیفتد.

سرگذشت اینان خود می تواند سناریویی باشد برای فیلمسازانی که بدون حاشیه فقط فیلم می سازند تا کمکی به سینما کرده باشند اما در میان هیاهویی که برای هیچ فضا را چون غبار پر کرده است گم شده اند.

اگر می خواهیم منجی سینما باشیم باید بدانیم که سینما آنقدر بزرگ است که برای همه جایی برای بودن و پویایی وجود دارد اما اگر بخواهیم بایستیم و بدون تفکر سخن بگوئیم ، سینما آنقدر کوچک خواهد بود که براحتی از همان نمای اول سقوط خواهیم کرد. 

عبدالله خداکریمی 

فیلم نوشت معرفت و تحلیل آن

در کتاب «آواز راز» تالیف رضا اسدپور در مورد معرفت آمده است که : «هر محبتی معرفت است اما هر معرفتی محبت نیست ، از معرفت ، «محبت و عداوت» متولد می شود ، اگر معرفتی مناسب ، ملایم و جسمانی یا روحانی باشد خیر محض و اگر نه ملایم و نه مناسب ، خواه جسمانی و خواه روحانی باشد ، شر محض می نامند . از اولی ، محبت و از دومی عداوت خیزد.»

از این مطلب برای نوشتن موضوع مورد نظر کمک می گیریم تا ببینیم معرفت در سینمای استان چگونه است.

این روزها در سینمای سینمای استان فیلمی در حال نمایش است که معرفت نام دارد معرفتی از نوع دوم یا همان «شر محض» که به «عداوت» ختم می شود.

در صحنه ای از این سینما کاراکتر صاحب منصبی حرف از معرفت می زند و دیگر شخصیت ها که به صحبت او گوش فرا می دهند ، این حرف را حجت قرار می دهند و تصور می کنند که این معرفت ، «محبت» است و سرشار از تصاویر ناب ، خوب و اصیل حرکت می کنند تا به منزل مقصود برسانند . چندین صحنه را پشت سر می گذارند ، دیالوگ هایی رد و بدل می شود اما برخلاف انتظار فردی که در گوشه ای منتظر بود وارد میدان می شود تا میدان دار شود ؛ اینجاست که شخصیت های امیدوار متوجه می شوند مسیر حرکت عوض شده است و نه تنها برای همراهی با سینما نیست بلکه در جهت تضعیف آن است. شخصیت ها با تصمیمی که کاراکتر صاحب منصب می گیرد حس می کنند که نوع دوم معرفت در حال شکل گیری است . آنها با نشانه ها و تصاویری که می بینند یقین می کنند که از ابتدا این معرفت از روی «عداوت» بوده است نه «محبت».

عده ای که معتقدند دغدغه سینما دارند با موضوع معرفت از نوع دوم ورسیون های مختلفی ساختند که شاید مورد پذیرش قرار بگیرد تا بتوانند جایگاهی در بین اهالی سینما پیدا کنند اما چون از نظر ساختاری ضعیف بودند و هستند تصاویری که در این آزمون ارائه دادند بی رمق و بی معنا بود و نتوانستند توفیقی بدست بیاورند اما مثل همیشه در حال چانه زدن هستند تا شاید امتیازی برای آنچه که ساخته اند کسب کنند . شخصیت های معلوم الحال انتخابی شان در صحنه های مختلفی که به صورت سایه و روشن تصویربرداری شده است سعی می کنند نقش روزنامه نگار ، وبلاگ نویس و گاهی هوچی گر بازی کنند شاید بتوانند برای نقش اول شان لوحی دست و پا کنند و او را در جایگاهی که اندازه اش نیست قرار بدهند و خودشان هم او را تشویق کنند.

موج معرفت در فریم ، فریم این نوع سینما در حال سکون و واژگون شدن است و همچون وارونگی هوا تصاویر ناب و آدمیان درون قاب را می آزارد.

اگر در فضای پرده نقره ای از درون تیرگی وارونگی هوا ، تصویر خورشید می درخشید شاید بشارت آینده ی خوبی برای سینما اینجا بود اما چهره های تیره و عینک های تیره تر و ضخیم شان آنها را چنان با وارونگی هوا یکی کرده است که نمی توان جدایشان کرد.   

عبدالله خداکریمی

اردی بهشت و ضعف هایش

اردیبهشت امسال شاهد برگزاری پنجمین دوره جشنواره فیلم اردی بهشت بودیم . این جشنواره که از سال 84 و به یاد مرحوم کوروش گرمساری آغاز به کار کرد اکنون از لحاظ شناخته شدن به عنوان یک رویداد ثابت هنری در استان به تثبیت رسیده است . جشنواره اردی بهشت مکانی است برای به نظاره نشستن دستاوردهای یکساله فیلمسازی در استان و همچنین معرفی فیلمسازان جوان و صاحب خلاقیت هرمزگانی. حال که این جشنواره به همچین موقعیتی دست یافته باید سعی کرد سطح کیفی آن را ارتقا و ضعفهایش را بر طرف کرد . در طول برگزاری جشنواره کم نبودند افرادی که ایراد می گرفتند به حضور فیلم های بسیار ضعیف و یا اعتراض داشتند به حضور برنامه های تلویزیونی خیلی سطحی در جشنواره . برای بررسی این انتقاد باید ابتدا تاریخ جشنواره اردی بهشت را ورقی زد . در طول پنج دوره برگزاری این جشنواره 2 بار فیلم های رسیده به دبیرخانه برای گزینش آثار برتر جهت نمایش آنها ، بدست اساتید سینمای استان (افرادی همچون منصور نعیمی ، علی رضایی ، غلام سبزیکار و رضا کمالی) سپرده شد و هر بار شاهد بالاتر رفتن کیفیت جشنواره بوده ایم ولی در این بین تعداد معدودی وجود داشتند که در هنگام رد فیلمهایشان در هیات انتخاب شروع می کردند به جنجالسازی ، تخریب و آزار و اذیت اعضای هیات انتخاب و خواستار حذف این هیات بودند . این کارشان نه در یک مقطع بلکه ادامه دار و طولانی بود . در ظاهر استدلالشان حمایت از فیلمسازان گمنام شهرستانی بود ولی هدف مطمئنا چیز دیگری بود . عملکرد این افراد چنان عرصه را بر برگزارکنندگان جشنواره تنگ کرد که چاره ای جز حذف هیات انتخاب وجود نداشت . اگر اکنون در جشنواره ، فیلم افتضاحی مشاهده می شود که موجب تمسخر ، ترک سالن و نیامدن دوباره برای مشاهده دیگر آثار توسط تماشاگر وجود دارد بدون شک مسببان اصلی این واکنش همانهایی هستند که آن بلا را بر سر هیات انتخاب آوردند . امیدوار نیستم این افراد برای عملکرد خود دلیل قانع کننده ای بیاورند چون با نگاهی به تاریخ فعالیت این دوستان به این نتیجه می رسیم که گفته های این ها بیشتر از روی خیال است تا استدلال و منطق . در جشنواره سوم یکی از همین معترضان در انتقاد از نبود بخش تجربی* در جشنواره اردی بهشت ادعایی مطرح کرد مبنی بر اینکه اگر این بخش وجود داشت بیش از 30 فیلم دیگر در استان ساخته و به جشنواره اضافه می شد . نمی دانم این فرد وقتی همچین ادعایی را مطرح می کرد به این اندیشیده بود آیا فردی که توانایی ایجاد تجربه ای نو در سینما را دارد حاضر می شود به دلیل عدم توجه جشنواره ای در سطح یک استان از کارش منصرف شود و فیلمش را نسازد؟ این نبود بخش تجربی هم با همان تخریب ها و واکنش ها از سوی این افراد مواجه شد. حتی در این بین افرادی بودند که با استدلال اینکه چرا بخش تجربی در جشنواره وجود ندارد، سعی کردند در برگزاری جشنواره اختلال ایجاد کنند. در نهایت با خواست مستقیم باکیده رئیس سینمای جوان کشور بخش تجربی به دوره بعد جشنواره اضافه شد. ولی در دوره بعدی در این بخش به جای حضور 30 فیلم شاهد 3 فیلم در جشنواره بدون هیات انتخاب بودیم و امسال هم فقط 4 فیلم در این بخش شرکت کردند و در هر دوره هیات داوران اعتقاد داشتند که فقط یک فیلم به سینمای تجربه گرا نزدیک است و من بر اساس تعریفی که از سینمای تجربی وجود دارد اعلام می کنم تاکنون این آثار نه تنها نتوانسته ارائه کننده تجربه جدید در سینما باشند که حتی قرابتی هم با این نوع سینما ندارند. در جشنواره فیلم کوتاه تهران کسانی هستند که حداقل سعی می کنند تکراری باشند بر کارهای تجربه گران تاریخ سینما، ولی فیلمسازان هرمزگانی چه ؟ اینهایی که مدعی هستند کار تجربی انجام می دهند ، آیا اندکی تاریخ فیلمسازان آوانگارد را می شناسند؟ مطمئنا خیر. متاسفانه این توهم سینمای تجربی و اکسپریمنتال را جشنواره فیلم کوتاه تهران در بین فیلمسازان کشور رواج داد . در حالی که خود برگزار کنندگان جشنواره هم این سینما را نمی شناسند . گواه این ادعا کتابی است که سینمای جوان ایران منتشر کرده به نویسندگی یکی از فیلمسازان معروف سینمای کوتاه که اتفاقا جزء شورای تصمیم گیری انجمن هم است . این کتاب شروع کننده سینمای مینی مالیسم را شانتال آکرمن دانسته و ازو ، میزوگوچی و برسون را ادامه دهنده آکرمن! جالب است بدانیم آکرمن اولین فیلمش را به نام «از شهر من بگذر» در سال 1968** ساخته در حالی که ازو و میزوگوچی چند سال قبل از آن ، فوت شده بودند . برسون هم که طرح نظریات سینما توگرافی خود را که از 1950 شروع کرده بود در سال 1974 یعنی یکسال قبل از ساخته شدن موثرترین فیلم آکرمن به نام «ژان دیلمان ...» تکمیل کرده بود . اکنون این سوال به ذهن ها خطور می کند که همچین افرادی با این اطلاعات ناقص راجع به سینمای آوانگارد چگونه مدعی فیلمسازی تجربی هستند ؟ 

سخن آخر :

کاش این افراد به جای تخریب و جنجال به بحث و گفتگوی تخصصی و علمی راجع به این مسئله تن می دادند. حال این جشنواره تمام شد و شاهد بودیم که تمام خواسته های اجرا شده این افراد تبدیل شد به ضعف جشنواره اردی بهشت ، ولی این بار باید در برابر جنجال ، تخریب و توهین این افراد ایستاد.    

  

**سال ساخت فیلمها برگرفته از سایت www.imdb.com  

*سینمای تجربی ، سینمایی است که فیلمساز با شناخت آثار پیشرو تاریخ سینما ، به نوعی نوآوری در کاربرد تکنیکی یا موضوعی دست زند   

 

امین درستکار     

منبع : ماهنامه نگاه روز