فیلم نوشت معرفت و تحلیل آن

در کتاب «آواز راز» تالیف رضا اسدپور در مورد معرفت آمده است که : «هر محبتی معرفت است اما هر معرفتی محبت نیست ، از معرفت ، «محبت و عداوت» متولد می شود ، اگر معرفتی مناسب ، ملایم و جسمانی یا روحانی باشد خیر محض و اگر نه ملایم و نه مناسب ، خواه جسمانی و خواه روحانی باشد ، شر محض می نامند . از اولی ، محبت و از دومی عداوت خیزد.»

از این مطلب برای نوشتن موضوع مورد نظر کمک می گیریم تا ببینیم معرفت در سینمای استان چگونه است.

این روزها در سینمای سینمای استان فیلمی در حال نمایش است که معرفت نام دارد معرفتی از نوع دوم یا همان «شر محض» که به «عداوت» ختم می شود.

در صحنه ای از این سینما کاراکتر صاحب منصبی حرف از معرفت می زند و دیگر شخصیت ها که به صحبت او گوش فرا می دهند ، این حرف را حجت قرار می دهند و تصور می کنند که این معرفت ، «محبت» است و سرشار از تصاویر ناب ، خوب و اصیل حرکت می کنند تا به منزل مقصود برسانند . چندین صحنه را پشت سر می گذارند ، دیالوگ هایی رد و بدل می شود اما برخلاف انتظار فردی که در گوشه ای منتظر بود وارد میدان می شود تا میدان دار شود ؛ اینجاست که شخصیت های امیدوار متوجه می شوند مسیر حرکت عوض شده است و نه تنها برای همراهی با سینما نیست بلکه در جهت تضعیف آن است. شخصیت ها با تصمیمی که کاراکتر صاحب منصب می گیرد حس می کنند که نوع دوم معرفت در حال شکل گیری است . آنها با نشانه ها و تصاویری که می بینند یقین می کنند که از ابتدا این معرفت از روی «عداوت» بوده است نه «محبت».

عده ای که معتقدند دغدغه سینما دارند با موضوع معرفت از نوع دوم ورسیون های مختلفی ساختند که شاید مورد پذیرش قرار بگیرد تا بتوانند جایگاهی در بین اهالی سینما پیدا کنند اما چون از نظر ساختاری ضعیف بودند و هستند تصاویری که در این آزمون ارائه دادند بی رمق و بی معنا بود و نتوانستند توفیقی بدست بیاورند اما مثل همیشه در حال چانه زدن هستند تا شاید امتیازی برای آنچه که ساخته اند کسب کنند . شخصیت های معلوم الحال انتخابی شان در صحنه های مختلفی که به صورت سایه و روشن تصویربرداری شده است سعی می کنند نقش روزنامه نگار ، وبلاگ نویس و گاهی هوچی گر بازی کنند شاید بتوانند برای نقش اول شان لوحی دست و پا کنند و او را در جایگاهی که اندازه اش نیست قرار بدهند و خودشان هم او را تشویق کنند.

موج معرفت در فریم ، فریم این نوع سینما در حال سکون و واژگون شدن است و همچون وارونگی هوا تصاویر ناب و آدمیان درون قاب را می آزارد.

اگر در فضای پرده نقره ای از درون تیرگی وارونگی هوا ، تصویر خورشید می درخشید شاید بشارت آینده ی خوبی برای سینما اینجا بود اما چهره های تیره و عینک های تیره تر و ضخیم شان آنها را چنان با وارونگی هوا یکی کرده است که نمی توان جدایشان کرد.   

عبدالله خداکریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد