گالری 6، نمایشگاه کاوه گلستان

سوالی که به ذهن من آمد این بود که دلیل برپایی نمایشگاه عکس‌های سال 1351  چیست؟ نمایشگاه بیانه‌ای نداشت، به نظر می‌آمد برپاکنندگان آن هیچ هدفی جز اینکه تعدادی از عکس‌های کاوه را به نمایش بگذارند نداشته اند. هنگامه گلستان، همسر کاوه در مصاحبه با ایسنا گفته است: «حدود سال‌ 1351 انتشارات "فرانکلین" که آن زمان چاپ کتاب‌های مدارس را برعهده داشت، پیشنهاد عکاسی از دانش‌آموزان مدارس سراسر کشور را به کاوه داد». و اکنون ایشان تصیصم گرفته اند مجموعه‌ای از این عکس‌ها را به نمایش بگذارند. تنها چیزی که مرا تا حدی راهنمایی کرد، پوستر نمایشگاه بود. تصویری از یک تخته سیاه که روی آن با کچ سفید و دستخت دانش آموزی نوشته شده، توانا بود هرکه دانا بود.

عکس‌ها شرایط و محیط تحصیل بخشی از روستاییان پیش از انقلاب نشان می‌دهد. نمی‌توانم بگویم که در آن زمان هدف عکاس از گرفتن این عکس‌ها چه بوده، آیا می‌خواسته خدمات شاه را نشان دهد یا محرومیت مردم را؟ چیزی که ما در عکس‌ها می‌بینیم ـــ در مقایسه با شرایط امروز تحصیل در شهر و نه در روستا ـــ مشخصاً نشان می‌دهد سوژه‌ها تلاشی سخت را برای آموختن سپری می‌کرده‌اند.
21 عکس سیاه و سفید از دوران مدرسه، سختی راه، کلاس‌های شلوغ، خلوت‌های دانش آموزان، ترس از معلم، ابژه‌های کاوه بودند. از آنجا که بیانه‌ای وجود ندارد، فرض می‌گیرم که هدف برپا کنندگان نمایشگاه نشان دادن برشی از زندگی دانش‌آموزان روستایی پیش از انقلاب است. اما واقعیت این برش چیست؟ دو عکس، دو معلم زن و مرد سپاه دانش را نشان می‌دهد که در کلاس مشغول تدریس اند، در عکس دیگری نیز دانش آموزی را می‌بینیم که نوشته‌ای بر گردن خود دارد، «12 اصل انقلاب شاه و مردم». این نوشته و دو عکس پیشین ما را به یاد اصل 5 انقلاب شاه و مردم می‌اندازد، یعنی لایحه ایجاد سپاه دانش برای تسهیلِ اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری.
نمی‌توان چندان دقیق در مورد هدف عکاس صحبت کرد، چیزی که قابل بحث است هدف برپاکنندگان نمایشگاه است. می‌توانیم فرض بگیریم که نمایشگاه در ستایش انقلاب شاه و مردم بوده و چنین چیزی تا حدی ما را راضی نگه می‌دارد، چرا که عکس‌ها نشان می‌دهند در 1341 که شرایط رفاهی کشور سطح چندان مطلوبی نداشته، با ایجاد ارگانی تحت عنوان سپاه دانش، کودکان روستایی توانستند شروع به درس خواندن کنند. عکس‌ها که احتمالاً مربوط به سال 1351 هستند نشان می‌دهند که چندی پس از شروع فعالیت سپاه دانش، در روستایی که شرایط زندگی مردم چندان مناسب نیست، یعنی راه رفت‌ و آمد مردم سخت است و خانه‌هایشان گلی‌ست، مدرسه‌ای نسبتاً مرتب وجود دارد که میز و نیمکت، تخته سیاه دارد و از آجر ساخته شده. چرا که اکنون در سال 1389 هنوز مدارسی وجود دارد که شرایط بسیار نامناسبی دارند ، یعنی کلاس‌هایی که در کپَر و بدون وجود میز و نیمکت برگزار می‌شود.
تقریبا تمام عکس‌ها به راحتی چنین چیزی را به ذهن می‌آورند، تصویر معلم‌ها با یونیفرم، عکس دانش‌آموزی که یک بار در پس زمینه‌ای از دو کلبه‌ی گلی و بار دیگر در برابر تابلو‌ی "دبستان پسرانه‌ی سپاهی دانش" قرار دارد، همان تصویر در انتهای اتاق تاریک پنجره‌ای روشن را نشان می‌دهد و این پنجره در مدرسه وجود دارد. پل چوبی، مناظر روستا و عکس‌های مدرسه، همه دلالت بر چنین دستاوردی دارند، ره آورد شاه برای مردم محروم روستا.
اما یک عکس همه‌ی این گفته‌‌ها را تحت شعاع قرار می‌دهد، عکس کودکی که مانند مجرم‌ها نوشته‌ای برگردن دارد که روی آن نوشته شده: «12 اصل انقلاب شاه و مردم». کودک تنها در برابر دوربین قرار دارد، کمی آن طرف‌تر، پشت سرش چادر‌هایی برپاشده که پرچم ایران را بر بالای خود دارند و دو کودک دیگر از پشت او سرک می‌کشند. او به سان یک مجرم، چنان مظلوم در برابر دوربین قرار گرفته که انگار هیچ حق اعتراضی را نداشته. نوشته‌ای که برگردن او انداخته شده، تصویر زندانیان را برایم تداعی می‌کند. قرار گرفتن این 12 اصل برگردن او نشان از عدم وجود حق انتخاب است، یعنی تحمیل شدن. عکس کودک انتقادی است برای انقلاب شاه.

اگر بصورت کلی بنگریم، متوجه می‌شویم وجود این عکس‌ها در کنار هم در آرشیو کاوه گلستان نشان می‌دهد که ایشان در زمان عکاسی نیز هیچ هدفی جز به تصویر کشیدن صحنه‌ها را نداشته است، البته چنین چیزی هنوز بسی جای بحث دارد، چراکه کاوه، یک فتوژورنالیست بود و بسیاری اذعان دارند که فتوژورنالیست نباید نظر و دید  خود را در عکاسی‌اش دخالت دهد و تنها ثبت کننده‌ی لحظات باشد. اما ثابت شده که چنین چیزی عملاً ممکن نیست. هنگامیکه عکاس صحنه ای را انتخاب می‌کند، در واقع دست به گزینش زده است، چرا که ما بخشی از ماجرا را می‌بینیم، یعنی بخشی که عکاس آن را انتخاب کرده است. برای مثال عکس معروف ادی آدامز از صحنه‌ی کشته شدن یک ویتکنگ به دست رئیس پلیس ویتنام جنوبی یک انتخاب است، ما تنها با صحنه‌ای از یک اعدام خیابانی روبرو هستیم و دقیقاً نمی‌دانیم جرم او چیست، اما می‌دانیم که یک ویتکنگ است. گروهی که با امریکایی‌ها و ویتنام جنوبی در جنگ بودند، شورشی‌ها. انتخاب این صحنه جنگ را تغییر داد و اعتراضات ضد جنگ در امریکا بیشتر از قبل شد. اما اگر ادی آدامز صحنه‌ای از کشتار امریکایی‌ها به دست ویتکنگ ها را به تصویر کشیده بود احتمالاً واکنش‌های دیگری بوجود می‌آمد. واضح است که ادی آدامز مانند بسیاری دیگری از عکاسان جنگ، سعی در تقبیح جنگ داشته است. اما جریان همیشه بدین‌گونه نیست، همانطور که سسیستم پروپگاندای هیتلر سعی داشت که جنگ را مهم و حیاتی جلوه دهد.

پس از عکاسی، انتخاب عکس و ارائه‌ی آن نشان دهنده‌ی انتخاب عکاس و دید او است. در این مجموعه، عکس کودک با نوشته‌‌ای برگردن، ناهمگون است و نشان می‌دهد برپاکنندگان نمایشگاه هیچ یک از هدف‌های ذکر شده را نداشته اند، قرار نبوده نقد یا ستایشی درباره‌ی این انقلاب وجود داشته باشد، نمایشگاه برای این برگزار شده که یادی از کاوه شود، نه بیشتر. اما انتخاب این عکس‌ها و برجسته کردن قضیه‌ی سپاه دانش در این مجموعه را ‌نمی‌توان  توجیه کرد. خانم گلستان می‌توانست هر عکس دیگری را بدون هیچ دلیلی در این مجموعه قرار دهد و اسم نمایشگاه را بگذارد یادی از کاوه. 


حسام الدین رضایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد