یکی هست و هیچ نیست جز او

 

((درباره ی آفرینش، به بهانه حضور در بخش تجربی جشنواره همقدم پاریس*))  

قبل از آفرینش  

چندی پیش در جشنواره ای که به همت ایرانی های مقیم فرانسه و همچنین شهرداری پاریس برگزار شد شاهد حضور 5 فیلم از3 فیلمساز هرمزگانی در این جشنواره بودیم : بودن و آفرینش ساخته ی داود مرزی زاده، نسل به آفرینشگری امین درستکار و 2 فیلم دیگر به نامهای زندگی زیبا و از دفتر خاطرات یک دختر جوان (که بنا به دلایلی در ایران به نمایش در نیامده است). در این میان انتخاب فیلم آفرینش توسط هیئت داوران (همگی از فرانسه) از لذت دیگری برایمان برخوردار بود. پس از واکنش های ناآگاهانه ای که سال گذشته از سوی عده ای در برابر این فیلم صورت گرفت، این حضور تا حدودی می توانست به تغییر نگرش دراین افراد کمک شایانی بکند. (البته آفرینش آنقدر فیلم بزرگیست که عدم حضورش در این جشنواره هم نمی توانست از ارزشهای آن بکاهد.)

باشد که همیشه بدون غرض ورزی و از روی انصاف به فیلمها بنگریم و هر گاه اثری را هم نتوانستیم درک کنیم، به جای توهین به آن، سعی در افزایش آگاهی هایمان داشته باشیم.

درباره فیلم

فیلم، براساس جمله ای از روبر برسون ساخته شده است : ((آفرینشگری به معنای تغییر شکل یا ابداع اشخاص و امور نیست، ایجاد روابط نو میان اشخاص و امور است بدانگونه که هستند.)) مرزی زاده در کنار پیروی از اندیشه برسون ، با استفاده از المانهای مختلف، نگاه ویژه و متفاوتی به مسائلی همچون یگانگی خدا و آلودگی محیط زیست دارد.  

فیلم با گفتاری آغاز می شود که بر وحدانیت خداوند تاکید می کند. سپس دری گشوده شده و تولدی شکل می گیرد. در ادامه وارد جهان تصویری فیلم می شویم و خورشید اولین نمایی است که فیلمساز به ما نشان می دهد. کل فیلم از 7 صحنه** بوجود آمده که خورشید، آغازگر هر کدام از آنهاست ؛ در انتها و پس از آخرین گفتار -  که باز هم تاکیدی ست بر یگانگی خداوند -  صدای باز شدن دری شنیده می شود و فیلم به مرحله تیتراژ می رسد. آفرینش از آن نوع فیلمهایی است که هر چند دهه یکبار خلق می شوند؛ فیلمهایی که در زمان خودشان از سوی ناآگاهان نسبت به مقوله فیلم (که تعدادشان هم همیشه در تاریخ بسیار بوده) متهم می شوند و در دهه های بعد اندک فیلمسازانی آنها را کشف می کنند. مخالفتها هم بیشتر از این جهت است که این فیلم ها خارج از اصول کلاسیک و کلیشه های رایج ساخته می شوند. با این حال قواعدی هم که سازندگان این نوع آثار به کار می گیرند چیز جدید وعجیب وغریبی نیست. این قواعد متعلق به فیلم سازانی است که در گذشته کمتر مورد توجه بوده اند. در واقع آثار مذکور ساختاری را نمی شکنند بلکه به دنبال جریانی حرکت می کنند که پیشترهم وجود داشته  و آفرینش هم از این قاعده مستثنی نمی باشد...

شروع فیلم که با خورشیدی  7 دقیقه ای همراه است، این شک را در مخاطب به وجود می آورد که شاید با یک اثر فوق کمیاب (احتمالا از نوع اندی وارهل!) مواجه است اما با طی شدن زمانهایی از فیلم، این شک کاملا برطرف شده و مخاطب مسیر عادی خود را در پیش می گیرد. با اینکه آفرینش یک فیلم تماما استعلایی نیست، اما سه مرحله از سبک استعلایی را به خوبی به نمایش می گذارد.( به خصوص در مرحله ایستایی) مسائلی که درفیلم مطرح می شوند همگی مواردی آشنا هستند، اما نحوه ی روایت است که کار را متفاوت می کند.

گفتار چیزی را توضیح نمی دهد وتفسیر نمی کند. با این حال از ابتدای فیلم تا انتهای آن با هشدارهایی روبه رو هستیم که از نابودی و آلودگی زمین می گویند. ( ترکیبی از آیه های قرآن و دست نوشته های برسون) در خلال این گفته ها، صحنه ها هم به ترتیب پلانهای کمتری را در خود جای می دهند. مثلا در صحنه ی اول شاهد7 نما، صحنه ی دوم6 نما، صحنه ی سوم 5 نما ، صحنه ی چهارم 4 نما، .... و در صحنه ی هفتم تنها یک نما را به نظاره می نشینیم. همزمان با این روند، خورشید هم  به مرور روشنایی خود را از دست می دهد. به طوری که در صحنه های 5 و 6 تنها لکه های سیاهی را شاهدیم که کوچکترین نشانی از خورشید ندارند و در آخرین صحنه هم در پشت ابر مانده و خود را نمایان نمی سازد. با این حال امیدهای انسان برای بازگشت خورشید همچنان باقی ست. (در جایی که همچون ابتدای فیلم دری گشوده می شود) و اگر کسی متوجه این صداها (و البته گفتارها) نباشد، نمی تواند با فیلم خو بگیرد و به درک درستی از آن برسد. چون آفرینش اساسا فیلمی ست متعلق به صدا. (شروع و پایان آن را دوباره مرورکنید)

یکی دیگر از ویژگی های مهم آفرینش سکوت فیلم است. هر چند این سکوت برای خیلی ها شاید ملال آور و خسته کننده باشد، ( به همین علت مخالف نمایش آن در همه جا و برای همه کس هستم) اما ارمغانی گرانبها ست برای آنهایی که نگاهی عمیق نسبت به مقوله ی فیلم دارند. در راه ایجاد این سکوت هم عناصر بسیاری به کار گرفته شده که نحوه ی بیان گفتار، یکی ازآنهاست (و به شدت سکوت را نیز نمایانتر می کند) ؛ بیانی کاملا غیر متعارف و عاری از احساسهای دستمالی شده که کمتر مورد استفاده فیلمسازان فیلم کوتاه قرار گرفته. در اینجا مخاطب بیش از آنکه مجذوب صدای گوینده شود، متوجه معانی مطرح شده است...

 با اینکه عملا شاهد حضور هیچ انسانی در فیلم نیستیم اما همین صدای خارج از کادر هم می توانست خطر بزرگی باشد در جهت ارائه هر گونه بازی و دخالت در دنیایی که فیلمساز خلق کرده. به همین منظور در طی تمرینهایی که با گوینده ی گفتار انجام گرفت تنها یک چیز از او خواسته شد : ((فقط کلمات را به درستی و دور از هر گونه احساس شخصی ادا کن، به لحن فکر نکن...))*** چون گروه سازنده بر این اعتقاد بودند تنها در این صورت است که فیلمی سرشار از احساس های ناب تولید کرده اند.

یکی دیگر از موارد مهم فیلم، بحث مربوط به قاب بندی است. این امر به خصوص در مورد خورشید 7 دقیقه ای فیلم حائز اهمیت می باشد. در این قاب، خورشید در قسمت انتهایی راست تصویر قرار داده شده که به آهستگی و به اندازه ی سرعت طبیعی (و نه دستکاری آن در پای میز تدوین) به سمت بالا در حرکت بوده تا اینکه وضوح  خود را از دست می دهد. در اینجا ممکن است قسمت اعظم کادر خالی به نظر رسد، در حالی که برای فیلمساز، این قسمت اهمیتی نزدیک به خورشید می یابد. (این نوع شیوه ی قاب بندی تا حدودی به فیلمهای دوره دوم کاری یاسوجیرو ازو شباهت دارد)

آفرینش هیچگاه نماهای خود را به مصرف چیزی دیگر نمی رساند. در این مورد پلانهای مربوط به خورشید قابل ذکرند. استفاده از خورشید در اینجا (برخلاف بسیاری فیلمهای دیگر) به بهانه ی تعویض شب و روز و... نیست، بلکه مسئله فراتراز اینهاست. خورشید آفرینش نه تنها خدمتگذار چیزی یا کسی نیست بلکه برای یک بار هم که شده می خواهد برای دل خودش طلوع کند، درسکوت کامل و به دور از هر گونه هیاهو. با این حال از دیدگاهی دیگر و در مقامی بالاتر، خورشید نشانه ای است از وجود خدا در جهان هستی، که کمرنگ شدن و همینطور تغییر شکل یافتن (رو به سیاهی رفتن) آن هشداری ست برعدم اهمیت داشتن خدا در زندگی روزمره مردم : (( برای خیلی ها خدا دیگر وجود ندارد...)) به عقیده فیلمساز دنیای بدون خورشید و نور، دنیایی عاری از خداست. (به یاد آورید آیه ی معروف الله نورالسماوات والارض) و برای اینکه ازاین نابودی راهی به هستی بجوییم : بگو پناه برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، خدای مردم. (البته پناه بردن و خود را به خدا سپردن به شیوه ی برسون، در یک محکوم به مرگ گریخت مد نظر می باشد و نه سستی و یکجا نشینی که مرسوم فیلمهای دینی است)

در کنار مسائل مطرح شده، معانی دیگری هم در لابه لای فیلم وجود دارند که اشاره به آنها در شرایط کنونی چندان مناسب نیست. (برای بعضی ها ، حتی مطرح نمودن همین موارد ساده هم ممکن است گمراه کننده باشد.)   

 

* بعضی افراد در هویت جشنواره همقدم ابراز تردید نمودند . برای آشنایی بیشتر می توانید به سایت جشنواره در اینجا ، گزارش خبرگزاری ایسنا در اینجا و یا به گزارش روزنامه اطلاعات در اینجا مراجعه کنید. 

**صحنه نه به معنای رایج آن در سینما

***این گونه روش برخورد با شخصیتها مختص روبر برسون می باشد.  

 

محمدرضا رکن الدینی

نظرات 3 + ارسال نظر
امامدادی دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
حیف که این فیلم کسی ندید که ندید

لی سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 http://leee.us

سلام
نمی دونم اینجا اگه کامنتی گذاشته بشه آقای رکن الدینی جواب میده یا آقای درستکار...؟
--------------------------------------------------------------------
این در واقع فیلم یک گروهه یا فیلم آقای مرزی زاده ؟ که اگه گروهیه که ایده های خودشون رو پیاده میکردند که دیگه یک فیلم از آقای مرزی زاده نیست و فیلم گروهی است که در عنوان بندی اون هم باید بهش اشاره شه ، امیدوارم این طور باشه . اگه آقای مرزی زاده تفکر اصلی رو داشته پیاده می کرده و گروه داشتند کمکش می کردند پس چرا نویسنده متن علاوه بر تحلیل فیلم که کار خوبی هم شده خودش رو در جای کارگردان گذاشته و در جائی بدون نقل قول به کارگردان به این موضوع اشاره کرده که :
( به همین علت مخالف نمایش آن در همه جا و برای همه کس هستم)
شاید نویسنده تهیه کننده ی اثر است .

یا جای دیگر می گوید :

چون گروه سازنده بر این اعتقاد بودند تنها در این صورت است که فیلمی سرشار از احساس های ناب تولید کرده اند.

این در صورتیست که نویسنده هم جز گروه سازنده فیلم بوده که اعتقادات گروه هم می دانسته یا حالت بعد این است که نویسنده به شنیده هایی از گروه قناعت کرده که در این صورت هم گروه می توانسته هر چیزی را به نویسنده بگوید.


در این متن چیزی جز تعریف صرف از این فیلم توسط احتمالا یکی از افراد گروه سازنده نیست . فیلمی که هیچ انتقادی بر اون وارد نیست .
شما توقع شخصی که هنوز این فیلم رو ندیده و می خواد ببینه رو با این متن خیلی بردید بالا ...

و نکته ی دوم اینکه الان که گروه به توانایی ساخت فیلمی رسیده که هر چند دهه یکی بیشتر تولید نمی شه بهتر نیست آثار بیشتری در همین زمینه تولید کند که فقدان همچین فیلمهایی را در فضای کنونی جبران نماید ؟ هر چند دهه یک فیلم بزرگ و با ارزش ساختن شاید کافی نباشد .

پاسخ نویسنده:
1- زیاد به اسامی تکیه نمی کنیم. چون تمام کارهایی که تا کنون خلق کرده ایم ، نتیجه ی تفکر شخص خاصی نبوده بلکه حاصل تلاش و تحقیق گروه بوده است. سبکی که ما از آن پیروی می کنیم در واقع متعلق به فیلمسازان سالمی می باشد که در گذشته کمتر مورد توجه بوده اند. (در این مورد باید از اصلانی و برسون و در برخی موارد ازو نام ببرم.)
هر یک از اعضا گروه در اولین مرحله برای ساخت فیلم تنها موضوع خود را مطرح می کند ، سپس این موضوع در سبک خاصی که به آن اشاره شد، خلق می شود (البته نه به شیوه شهید ثالث). اگر شما کمی چشمانتان را باز کنید و هر 5 فیلمی که توسط ما سه نفر تولید شده اند را دوباره به نظاره بنشینید، شاید متوجه سبک واحد این فیلمها شوید. اما اینکه در تیتراژ نام شخص به عنوان صاحب اثر بیاید یا گروه ، این دیگر به نوع دیدگاه و سلیقه ی ما بستگی دارد. و دوباره تاکید می کنم تفکر اصلی و اندیشه واقعی از آن سه فیلمساز بزرگیست که در بالا به آنها اشاره شد و ما در حقیقت سعی می کنیم تکرار خوبی برای آنها باشیم. به طوری که اگر امکانش بود اسامی را از تیتراژ حذف می کردیم.
مسئله ی بعد اینکه اگر در جایی از نقد آفرینش عنوان کرده ام که مخالف نمایش آن در همه جا و برای همه کس هستم ، دلیلی به روشنی خورشید دارم. جهت آگاهی شما باید عرض کنم این اولین باری نیست که در باب فیلمی این چنین نظر می دهم. پیشترها در صفحه سینماتوگرافی ندای هرمزگان و همچنین در نوشته هایی پراکنده، از عدم موافقتم در نشان دادن آثار روبر برسون در همه جا و برای همه کس بسیار گفته ام. یا در مورد آتش سبز محمد رضا اصلانی بارها و بارها اعلام کرده ام که نباید هرکسی را به دیدن این فیلم دعوت نمود. (این مسئله را حتی با خود فیلم ساز در میان گذاشته ام که اتفاقا ایشان حتی پیش از من چنین نظری را داشته اند.) چون دیدن این آثار بدون داشتن زمینه های قبلی می تواند حتی مخرب هم باشد (کما اینکه این موضوع در حال حاضر اتفاق افتاده است). برای دیدن این فیلمها باید سبکها و جریانهای مهم فیلمسازی در دنیا را مطالعه کرده باشید. آفرینش می تواند تلفیقی از دو نوع فیلمسازی (هرچند نزدیک به هم) باشد و اگر کسی این شیوه های فیلمسازی را نداند و فیلم را به نظاره بنشیند حاصلی جز کج فهمی نخواهد داشت.
اما در مورد تعریف از فیلم. اگر منظورتان نان قرض دادن است که باید بگویم سخت در اشتباهید. من سعی کرده ام شناخت درستی از فیلم ارائه دهم و آفرینش را برای شماها آسانتر و راحتتر کنم. در این مورد هم هیچگاه به چاپلوسی و خطا نرفته ام. چون در شیوه ای که ما کار می کنیم دروغ و چاپلوسی جایگاهی ندارد. شما گفته اید که بنده به تعریف صرف از فیلم پرداخته ام ، در واقع شاید منظورتان این است که آفرینش را فیلمی بی نقص میدانم. هرگز چنین نظری نخواهم داشت چون گروه بیش از هرکسی می داند که نواقص در کجاست. ما آفرینش را اثری عاری از اشتباه نمی پنداریم (مستند مشتا که در حال ساخت است نشان می دهد که در جاهایی از فیلم آفرینش کوتاهی کرده ایم) و اگر از نقاط ضعف آن نگفته ام تنها به این دلیل است که نخواسته ام مخاطبین خود را گمراه سازم. (حد مخاطبین خود را می دانم) اما شما که از تعریف صرف سخن به میان می آورید، آیا فیلم را دیده اید؟ بعید می دانم. چون اگر فیلم را دیده بودید راجع به موافقت و یا عدم موافقتتان در مورد مسائل مربوط به فیلم سخن می گفتید ( به تناقص و یا عدم تناقص بین نوشته ها و فیلم می پرداختید.). اگر هم فرض کنیم فیلم را دیده اید و نظرتان بدینگونه است، که دیگر وامصیبتا!
2- اینکه فیلمی در زمان خودش مورد بی مهری قرار می گیرد و در آینده کشف می شود ، از دست ما خارج است. ما بدون توجه به تقاضای مردم فیلم می سازیم (هر چند مردم برای ما بسیار مهم اند). کسی هم نمی تواند به ما بگوید چه تعداد از این نوع فیلمها تولید کنیم. اصلا فرض می گیریم که شما صادقانه حرف زده اید و پیشنهادتان هم (مبنی بر تولید بیشتر همچین آثاری در فضای کنونی برای جبران فقدان) دوستانه باشد. در این صورت باز هم در شرایط فعلی راه به جایی نمی بریم. چون فیلمهایی که در دهه های بعد کشف می شوند، در حال حاضر نمی توانند مشکلی را حل کنند. و باز هم به مشکل آفرینش بر می خوریم (هر چقدر هم به این شیوه فیلم ساخته شود در کلیت آثار تولیدی در جهان بسیار کم خواهد بود). پیشنهاد شما از اصل نادرست است. پس بهتراست به جای راهنمایی ما برای یک بار هم که شده ابتدا فیلم را ببینید و بعد از آن بد گویی کنید. شما کل نوشته ها را رها کرده اید و به دنبال اثبات این موضوعید که کارگردان داود مرزی زاده است یا کسی دیگر؛ نویسنده هم جزو گروه سازنده بوده یا شنیده های آنها را مکتوب کرده؟ به جای این کارهای سطحی ، ببینید چه اتفاقهایی در فیلم افتاده. اگر با فیلمی مخالف یا موافقید دلایل خود رابگویید و اگر هم توانایی درک ودرنهایت بیان آنها را ندارید سکوت اختیار کنید چون در غیر این صورت کار به جایی می رسد که در نهایت همه می دانند که یکی از دو طرف هیچ نمی داند. شما دیگر جا در پای کسانی چون پرویز دوایی و دار و دسته اش نگذارید که مسببان اصلی عقب ماندگی فیلمسازی در ایرانند.

لی سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 17:25 http://leee.us

در متنی که نوشتم کاملا مشخص است که این فیلم را ندیده ام .. و حتی در جائی هم گفته ام که این متن توقع شخصی که این فیلم رو ندیده بالا می برید.

((‌مسئله ی بعد اینکه اگر در جایی از نقد آفرینش عنوان کرده ام که مخالف نمایش آن در همه جا و برای همه کس هستم ، دلیلی به روشنی خورشید دارم. ))
شما اسم این متن را نقد گذاشته اید دوست من ؟
پس هر کس فیلمی را به صورت انفرادی یا گروهی ساخت ستایش نامه ای به عنوان نقد به همراه فیلم بنویسد و آن را جز به جز تحلیل کند . شما که خوب بلدید منظورتان را با نوشته بیان کنید پس چرا فیلم ساختید ؟ نگرش و اعتقاد خودتان را به صورت مکتوب در می آوردید . خود فیلم باید به اندازه ی کافی از خودش دفاع کند دوست من .
سوال من از بیان آن جمله این بود که شما به عنوان نقاد این فیلم از چه جایگاه دیگری اعلام می کنید که با نمایش فیلم مخالفید ؟ شما تهیه کننده ی اثر هستید یا صاحب تمام حقوق مادی و معنوی فیلم ....؟ یا در این متن باید تنها جایگاه بی طرف نویسنده را داشته باشید ؟

در نظری که من گذاشتم برای متن شما هیچ جا به خود فیلم نپرداختم . تمام طرف حرف من شما و متن شما بود نه سازنده ی فیلم .
اگر این متن را تنها برای افرادی نوشته اید که بیننده ی این فیلم بوده اند پس در ابتدای متن هم بنویسید که این برای افرادی نوشته شده که فیلم را دیده اند . آنهایی که ندیده اند وامصیبتا . اگر برای کسانی که این فیلم را ندیده اند هم نوشته اید پس بهتر است عادلانه و بدون قضاوت به این فیلم بپردازید و بهتر است خوانندگان این متن را انقدر بی شعور فرض نکنید که بگوئید : (حد مخاطبین خود را می دانم) .
شما نگران گمراه شدن مخاطبین متن خود نباشید .
بعید می دانم که هنرمندی گفته باشد اثرم را چند سال دیگر می فهمند . چه بسا هنرمدانی بی ادعا اثر خود را تولید کرده اند بی آنکه توقع آن را داشته باشند که کارشان در هیچ زمانی شناخته شود . و به مرور زمان و کسانی که در آینده آمدند آثار را کشف کرده اند . از اینکه اینقدر به شناخته شدن اثرتان در آینده و کج فهم بودن اکثر مخاطبانتان در حال مطمئنید سپاسگذارم...

(( فهم : واژه ای که مطمئن بودم در مورد بعضی از مخاطبینتان به کار می برید ))

و بعید می دانم کسی که اثری را تولید می کند به همراه فیلم خود واژه ی سبک را بیان کند . همیشه این منتقدین بوده اند که عنوان سبکی را بر اثری نهاده اند . اخرین باری که واژه ی سبک را از زبان فیلمسازی شنیدم یک فیلمساز داخلی بود که احتمالا جز تعاریف شما از آن دسته فیلمسازان ناسالم باید باشد که گفته بود من سبک معناگرا فیلم ساخته ام .

1- قبلا گفته ام و باز هم مجبورم تکرار کنم که من با نمایش فیلم های برسون و اصلانی و آثار وام گرفته از آنها، درهمه جا و برای همه مخالف هستم (براساس دلایل مطرح شده در نقدی که از نظر تان گذشت)
2- اگر می پندارید که فیلم را به ناحق ستایش کرده ام ، با پشتوانه ی سینمایی خود کمی مرا آگاه کنید.
3- اگر اندکی تاریخ سینما را مطلعه کرده بودید می توانستید فیلمسازان بسیاری را بیابید که سبک کاری خود را اعلام کرده اند. در این مورد کافیست که از روبر برسون بزرگ نام ببرم و سبک خاص اش که خود آنرا سینماتوگرافی می نامید (زاواتینی : نئورئالیسم و فون تریه : دگما95 از دیگر نمونه ها می باشند ) . با این حال دوباره باید بگویم که ما هیچ سبک جدیدی را خلق نکرده ایم بلکه دنباله روی فیلمسازانی چون اصلانی و برسون هستیم. و اینکه می گویید همیشه منتقدان نام سبکی را بر فیلمسازان برگزیده اند شاید منظورتان سینمای مالدیو و پاکستان است چون هپچ فیلمساز بزرگی را به یاد ندارم که چشم یاری به دست منتقدی دوخته باشد که نام سبکش را مشخص کند.
4- من هیچ وقت مخاطبین خود را بی شعور نخوانده ام. اگر زحمت دوباره خواندن متن را به خود بدهی متوجه خواهید شد که اصلا اینگونه نبوده است (گفته ام حد مخاطبین خود را می شناسم). حقیر اعتقاد دارم مخاطبین فیلم در اندازه ای متوسط فیلم را می فهمند نه اینکه اساسا احمق باشند. آنها به دلیل نداشتن پیشینه ای در مورد این نوع آثار نمی توانستند همه آنچه را که در فیلم مطرح شده را به خوبی متوجه شوند. چون هر کس با توجه به تلاشی که در یک زمینه انجام داده به آگاهی معینی از آن می رسد.
5- آفرینش در حدی ساخته شده که بتواند از خودش دفاع کند. اگر نقدی هم آمده تنها برای روشنگری است و بس. هر کسی هم نمی تواند ستایشنامه ای به عنوان نقد به همراه فیلم بنویسد چون با داشتن پشتوانه علمی در زمینه سینما می توان از طریق بررسی بین نوشته ها و خود فیلم به تناقض یا عدم تناقض آنها دست یافت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد