ایمان بیاوریم به بهار

 

طبیعت دایره وار می چرخد ، زمان در پارامتری مشخص از جزء به کل می رسد تا طبیعت را همراهی کند . طبیعت و زمان در اصالت خویش هیچ خدشه ای بر پوسته ندارند و هیچ فصلی آنان را نمی فریبد که کم تر بماند و یا بیشتر و هر آنچه که برایش مقدور کرده اند می پذیرد .

همه فصل ها زیباست و همه ی طبیعت با آن رنگین کمانی که در دلش نهفته است چه کویر باشد و چه سرشار از صدای سبزینه ها زیباست .

به بهار می رسیم همه آرزو می کنیم که طبیعتی سبز داشته باشیم و دل مان به رویش گره بخورد اما چرا فقط در همین چند روز حتی بی آنکه ایمان بیاوریم به آن .

چرا این طبیعت و فلسفه وجودی «نوروز» و سبزینه ها برای همیشه در اندیشه مان قاب گرفته نشود و پس از سپری شدن دقایق اولیه صدای زنگ حرکت زمین و تولد دوباره اش در بهار ، ذهن مان چون تابستان می سوزد ، قلب مان چون پاییز به زردی می گراید و افکارمان منجمد می شود و خود را مالک نام و نان می دانیم و هر آنچه که در فکر می گذرد بر زبان و کاغذ جاری می سازیم بی آنکه بدانیم چیست.

ترس از انقراض انسانیت سال هاست که دغدغه ی همه انسان هاست که سرگشتگی ها را مرور می کنند تا چاره ای بیابند.

در این عصر می توان ترس از بلایای  طبیعی را با تمهیداتی کاهش داد و بر بعضی از آنها غالب شد اما اگر انسانیت هم چنان در پرتگاه سقوط باشد ، هیچ مکانیسمی از بیرون نمی تواند آن را نگه دارد جز درون آینه فام و سبزگون دل ها ، پس بیابم همیشه سبز اندیش باشیم.   

 

عبدالله خداکریمی

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرداد شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 21:44

سلام مهردادم.ایمیلم هم گذاشتم.کاری بود در خدمتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد